نگاه فرصت به بحران، باعث رشد کشور می شود
صدرالدین نجاتی در گفتگو با شهروند؛
نگاه فرصت به بحران، باعث رشد کشور می شود
حمید رضا عظیمی/ گروه اقتصادی/ پس از تحریم های تحمیلی اخیر غرب علیه کشومان، اصلی ترین بحث بین بنگاه های اقتصادی که یکی از نگرانی های آنها نیز به شمار می رفت، این بود که چگونه در شرایطی که تحریم های اقتصادی وجود دارد وعلی القاعده، هزینه های تولید افزایش می یابد، می توان ادامه حیات داد. این موضوع بین بنگاه های کوچک اقتصادی، از بحث گذشته و به عنوان یکی از بزرگترین چالش های پیش روی آنها برای ماندن، تبدیل شده بود اما در این میان، عده ای بودند و هستند که این موضوع را فرصت می دانند. دکتر صدرالدین نجاتی پرفسور مدیریت استراتژیک از دانشگاه تیساید انگلستان از جمله افرادی است که نگاهی متفاوت به این موضوع دارد اما معتقد است نظام مدیریتی در بنگاه های اقتصادی باید دگرگون شود. مشروح گفتگوی خبرنگار شهروند با این استراتژیست را بخوانید:
وجود مشکلات را چقدر بر اقتصاد موثر می دانید؟
در اقتصاد ما از گذشته تا کنون مشکلات را عامل بازدارنده اقتصاد می دانستند، اما در دنیا اینگونه نیست. در اقتصاد هر چقدر مشکلات بیشتر شود، به این دلیل که حاشیه سود کمتر می شود، باید قدرت رقابت بیشتر و هزینه ها قابل کنترل تر شود. این موضوع در جهان اول بسیار طبیعی است و بازار با حاشیه های سود کم و قدرت رقابتی بیشتر رواج دارد.
برای شیوع این موضوع در بازار ایران باید چه کنیم؟
برای حصول به این موضوع، باید تفکرمان عوض شود، باید روش مدیریت را عوض کرد. اعتقاد دارم تا دیدگاههای ما به طور کلی راجع به نیروی انسانی عوض نشود، سازمان ها قوی اقتصادی نخواهیم داشت.
شما از کسانی هستید که تحریم را فرصت می دانید درست است؟
شخصا معتقدم این موضوع در اقتصاد ما به ویژه برای بنگاه های اقتصادی، هم تهدید است هم فرصت. فرصت برای آنها که هوشیار هستند و برنامه ریزی می کنند و نگاهشان را به موقع، قبل از این که دیر شود، تغییر می دهند اما آنهائی که در خواب غفلت هستند، باید از بین بروند این قانون طبیعت در اقتصاد است.
ما عادات بدی در اقتصاد داریم. در زمان قدیم ورود به صنایع در ایران آسان و حاشیه سود طوری بوده که فرصت های زیادی ایجاد شده است اما باید بدانیم روندی در اقتصاد دنیا آغاز شده که همه چیز عوض می شود و تمام این فرآیند ظرف چند سال آینده برای تمام صنایع تغییر خواهد کرد و نیروهای جدید با تفکر نو خواهند آمد. در این فضا عده ای که می توانند خود را با این تغییرات سازگار نمایند، با تغییر نگرش می توانند بمانند و رشد کنند اما باید پذیرفت عده ای هم در این میان از بین خواهند رفت. اقتصاد آینده به آدم های کیفی بیشتر و تعداد کمتر نیاز دارد.
شاید تقصیر کسی نباشد سیاست های اقتصادی این طور بوده، درست است؟
دولت تا کنون از بی عرضگی صنایع ما حمایت های زیادی کرده و همین نگاه باعث شده است سابسیدی (یارانه) زیادی به صنایع بدهد. این امر باعث شده که صنایع ما به جای قدرت، ضعیف شده اند. طی این مدت، تفکر صنایع ما این بوده که همیشه دستش جلوی دولت دراز باشد و جیب های عمیقی هم در این مورد داشته است. این تصور وجود داشته که هر وقت بحرانی دیده ایم، فکر می کردیم این فقط مال ایران است و باعث می شد بحران های دیگر مناطق دنیا را نبینیم.
این موضوع باعث شده که قدرت رقابتی اقتصاد جهان، با کشور ما بسیار فاصله بگیرد.
به هر حال بحران وجود داشته؛ می توان آن را کتمان کرد؟
در اصل بحرانی وجود ندارد. وقتی شما بحرانی می بینید، مختص شما نیست زیرا دنیا همیشه در حال بحران بوده است. این نوع تفکر باعث شده است، در حدود 15 ، 20 سال سعی کنیم با یارانه هائی که به صنایع می دهیم، بخواهیم ثباتی را نشان بدهیم که در اصل نباید چنین اتفاقی می افتاد و چنین یارانه هائی داده می شد. باید ثبات را در بحران ایجاد کنید .
یعنی چه؟
یعنی باید با هر بحرانی با نگرش مثبت برخورد کرد. هر بحران برای ما فرصت های زیادی را به وجود می آورد که استفاده از این فرصت ها ثبات ایجاد می کند و برای بنگاه های اقتصادی نیز درآمد به وجود می آورد.
یادتان نرود همیشه بحران وجود دارد و برای حل آن باید استفاده از فرآیند و مدیریت دگرگونی به وجود بیاید. وقتی خوب نگاه می کنیم، در ایران فروش در بازار غیر رقابتی همیشه برای ما جالب بوده و به جای اینکه آن را اشتباه بشماریم از آن حمایت شده است. این باعث شده همیشه قیمت و کیفیت را تنزل دهیم و با این شیوه بتوانیم محصولات داخلی را به مردم بفروشیم. این نگاه بعئد از مدتی باعث می شود مشتریان ناراضی شوند و به طور طبیعی، تولید ضعیف و فروش هم ضعیف می شود.
ما در کشوری هستیم که فروش مان هنوز در چهارچوب بنکداری است که این موضوع سال هاست در دیگر نقاط دنیا منسوخ شده است. یعنی حاشیه سود ما آن قدر هست که به سوی بنکداری برویم و دلالی را در کشور توسعه دهیم. ولی در جهان اول این حاشیه های سود وجود ندارد که چنین روش هائی اتخاذ شود.
در آن کشورها، به دلیل حاشیه سود پائین، کارخانه ها خودشان گرد هم آمده اند و شبکه های فروش ایجاد کرده و به قدرتمند سازی تولید کنندگان رو آورده اند تا بتوانند در بازار بمانند. اینها بخش هائی است که در ایران مغفول مانده و باید این روش ها را رواج داد نه اینکه ضعف ها را پنهان کنیم و سابسیدی (یارانه) بدهیم. باید از قابلیت های انجمن ها و صنوف استفاده کرد و قابلیت های رقابتی را افزایش داد.
در کشور ما نگاه احترام آمیزی با مشتری وجود ندارد، این موضوع چه عواقبی دارد؟
وقتی به مشتری نگاه مثبتی وجود ندارد؛ مشتری ناراضی می شود و دنبال جایگزین می گردد و فرهنگ واردات ایجاد می شود. شیوع فرهنگ واردات بزرگترین دشمن یک کشور تولید کننده است. وقتی این فرهنگ ایجاد شود، پیشگیری از آن بسیار سخت است زیرا دید مشتری عوض می شود و اگر شما بخواهید دید مشتری را عوض کنید به این سادگی نخواهد بود. رفتار مشتری عوض می شود و در اثر این تغییر رفتار و رفتن به دنبال کیفیت بالاتر، وفاداری او به پای کالاهای خارجی خرج می شود. این موضوع به کاهش تولید داخلی و در نتیجه افزایش قیمت کالاها می انجامد و ورشکستگی بسیاری از شرکت ها را به دنبال خواهد داشت. شیوع این دید بود که باعث شد صد ها تولیدکننده خرد در کشور نابود شود زیرا بلد نبودند قدرت رقابت خود را افزایش دهند. من نمی گویم این شرکت ها به صورت ذاتی باید این موضوعات را بلد باشند اما باید به صورت علمی بیاموزند و خودشان را از این ورطه نجات دهند.
در زمانی که من در اتحادیه اروپا مشاور یکی از مسوولان بودم، بنگاه های کوچک را مهمترین عضو اقتصادی می دانستیم و می گفتم اگر قرار است جلوی بیکاری در اتحادیه اروپا را بگیریم، باید این واحدها را تقویت کنیم و بتوانیم واحدهای کوچک را به واحدهای متوسط اقتصادی تبدیل کنیم و شرکت های متوسط را به شرکت های بزرگ. این تنها راهی است که می توان اشتغال زائی را پیش برد.
اگر بخواهیم به شرکت های بزرگ کمک کنید معمولا اشتغالزائی کم می شود. ولی اگر شرکت های کوچک و متوسط را قوی کنید اشتغالزائی افزایش می یابد. این آن فرآیندی است که باید در کشور ما نیز انجام شود.
در شرایط بحرانی رسیدن به این موضوع کمی سخت است، درست نمی گویم؟
اگر نگرش مان را از ترس دور کنید و بحران را به عنوان فرصت ببینیم خواهید دید این طور نیست. در بحران تولید دانش بالا می رود و هماهنگی های ما بیشتر می شود. اینها همه فرصت هستند و این نگرش فرصت مدار به بحران، باعث می شود تولید ما رقابتی شود، نیروی انسانی رقابتی (از نظر تخصص) می شود و ما می توانیم تجربه و علم را در این حالت به هم ارتباط دهیم. ما نتوانسته ایم طی این سالها این موضوع را حل کنیم که چطور علم و صنعت را به هم وصل کنیم. چیزی که حدود 600 سال پیش در اروپا انجام شده است.
اگر ما به بحران نگرش خطر داشته باشیم، توقع بدون قابلیت ایجاد می شود. وقتی که ما بحران را خطر ببینیم انتظار کمک داریم. دست صنایع مان در این حالت پیش دولت دراز می شود. نیرویمان در این جهت به کار می رود که ببنیم چه کار کنیم که فلان اتفاق نیفتد؛ این می شود که عقب می افتیم. اگر بحران را خطر ببینیم در مقابل آن دفاع می کنیم، نه تهاجم و منفعل می شویم. این می شود که شرکت ها ضعیف و دائما از بازار خارج می شوند . در این حالت صنایع دائما دنبال کمک گرفتن هستند. شرکتی که دنبال کمک دولتی است خواه نا خواه ضعیف و مجبور می شود آخر سر به نابودی کشیده شود.
در دنیا فرصت آفرینان اقتصادی یا مدیر مالک هستند و علاقه دارند سازمان هائی را ایجاد کنند. یا برخی از این افراد فرصت آفرین رشد هستند و برخی دیگر فرصت آفرین منابع. اینها تعاریف مبسوطی دارد و وقت تعریف آنها نیست اما در یک شرکت موفق باید چنین موضوعی وجود داشته باشد اما در ایران در بنگاه های خرد چنین موضوعی صادق نیست. به این دلیل که فرهنگ علم مدیریت حرفه ای جا نیفتاده است. این موضوع باعث می شود خیلی از بنگاه های ما توسط فرصت آفرین ها ایجاد شوند اما بعد از 35 یا 40 سال که زحمت کشیده شده و تلاش شده، بعد از اینکه به نسل بعدی منتقل می شود، نابود می شوند و دوباره همین زحمت برای ایجاد شرکتی دیگر، از نو باید آغاز شود. شما با این موضوعات در دیگر نقاط دنیا طور دیگری برخورد می کنید، یک سبزی فروشی در انگلستان می بینید 300 سال کارش همان است و در خانواده اش این شغل مانده است. در ایران این اتفاق نمی افتد. چند شرکت به این شیود کار می کند که بیش از 50 سال عمر دارد بزرگ تین شرکت های ما کمتر از صد سال عمر دارند. بنابراین باید نگاه ها تغییر کند. اکنون فرصت مناسبی است که با کاهش حاشیه سود، رفتارهای بنگاه های اقتصادی تغییر کند و آنها به سوی توانمند شدن گام بردارند.
- ۹۲/۰۴/۲۹